-
دو
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1385 14:31
چند روزه دارم اذیتت می کنم ولی تو که نمی دونی من فقط کسایی رو اذیت می کنم که دوستشون دارم . مثل تو . یه ذره هم تقصیر خودت بود دیگه . باهام بد حرف زدی . از یه طرف دلم برات خیلی تنگ شده . از یه طرفم نمی تونم جواب ایمیل هاتو بدم . دلم بد رقم تنگته . اهل این حرفا نبودش که . خودمم موندم تویه کاره خودم .
-
یک
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 16:43
تو دنیایی که توش دختر ۱۴ ساله سوتین سایز ۸۰ می بنده . رفیق ۱۹ سالت نمی دونه پریود یعنی چی . همسایت حتی اسم کوچیکت رو بلد نیست . مردمش با ۲ تومن پول و یه وافور میرن فضا و بر می گردن . آدم نمی دونه از چی بنویسه . شاید واسه دل خودمه که می خوام بنویسم . شاید هم واسه یه نفر خاص . شاید اون یه نفر خاص هیچوقت اینا رو نخونه ....
-
۱.۲.۳آزمایش میشه!!!
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 16:27
آخیش . آخرش نوشتم دستم به قلم که نمیرفت تا خودکار دست میگرفتم لالا میومد سراغم . فک کنم اینجا بهترین جا واسه نوشتن باشه . هی تو . آره تو . با توام . تو که داری می خونیش . راپورت ندیا . من از آواکسا خوشم نمیاد . از کلاغا هم همینتور . از بی بی سی هم همینتور . از رادیو . ماهواره . سیما ........ و هرچی که کارایه آدما رو...